حقیقت فکر میکنین عاشقین؟؟؟؟
با سلام کیا تو این جمع عاشق شدن؟
ادامه مطلب ... عشق حقيقي مثل روح است،عده زيادي ازآن صحبت ميكنند،ولي تعدادكمي آن راديده اند
گفتم خدایا از همه دلگیرم : حتی از من ؟
گفتم خدایا دلم را ربودند گفت : بیش از من
گفتم خدایا چقدر دوری گفت : تو یا من؟
گفتم خدایا کمک خواستم گفت : از غیر از من !؟
گفتم خدایا دوستت دارم گفت : بیش از من؟
گفتم خدایا اینقدر نگو من ؟!
گفت من توام تو من..........
1- قسمتی از وقت آزادتان را به مطالعه درباره جنس مخالفتان بگذارید تا به نکات جالبی در مورد نوع تفکر و رفتار آنان دست یابید. ادامه مطلب ... همسرم نواز با صدای بلند گفت، تا کی می خوای سرتو توی اون روزنامه فرو کنی؟ میشه بیای و بهدختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ شوهر روزنامه رو به کناری انداخت و بسوی آنها رفت تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود ظرفی پر از شیربرنج در مقابلش قرار داشت آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود,
فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت : باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید.... آوا مکث کرد
بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟ د ست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول میدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم اصرار کنی بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟ کرده بودن عصبانی بودم همسرم جیغ زد و گفت، وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه. نه در خانواده ما. و مادرم با صدای گوشخراشش گفت، فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود میشه سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود آوا اشک می ریخت. و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی. حالا می خوای بزنی زیر قولت: حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم، مرده و قولش آوا، آرزوی تو برآورده میشه آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم دختر شما، آوا، واقعا فوق العاده ست. و در ادامه گفت، پسری که داره با دختر شما میره پسر منه ; اون سرطان خون داره. زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه. در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد. بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده ;نمی خواست به مدرسه برگرده. آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن مسخره ش کنن
عشق یعنی لقمه نان کردن 2 نیم . . . نیمی از آن بهره خود, نیمی یتیم
Aseman jaye ajibist,nemidanstim asheqi kare qaribist,nemidanestim omr madyune nafas nist,nemidanestim eshq kare hamekas nist... Nemidanestim..... kodakane sedayash kardam...zirakane javabam dad...asheghane negahash kardam...fatehane asiram kard...shaerane barayash sorodam...delbarane barayam khaand...javdane shod dar delam...bi bahane rahayam kard
Man'TO' ra be khater miavaram, bi hich bahaneyi... shayad'Doost Dashtan'hamin bashad ; bi bahane be khater avardan صفحه قبل 1 صفحه بعد آخرین مطالب نويسندگان پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
![]()
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |